.

.

دریافت کد باکس شیعه و وهابی

شیعه و وهابی

ﻣﻨﺎﻇﺮﻩ ﺷﻴﻌﻪ ﻭﻭﻫﺎﺑﻰ :

ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﻣﻨﺎﻇﺮﻩ ﺍﯾﻰ ﺑﻴﻦ ﺷﻴﻌﻪ ﻭﻭﻫﺎﺑﻴﺖ ﺗﺸﮑﻴﻞ ﺑﺸﻮﺩ.

ﻭﻫﺎﺑﻴﺖ ﺻﺪﻧﻔﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺷﻴﻌﻪ ﻫﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ

ﺑﻮﺩﻧﺪ.

ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻓﻘﻂ ﻳﮏ ﺷﻴﻌﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﺎﺗﺄﺧﻴﺮ ﺩﺍﺧﻞ

ﺷﺪ.

ﺩﺭﺣﺎﻟﻰ ﮐﻪ ﮐﻔﺸﺶ ﺭﺍ ﺯﻳﺮ ﺑﻐﻠﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ.

ﻭﻫﺎﺑﻴﻮﻥ ﺑﺎﺗﻌﺠﺐ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﭼﺮﺍ ﮐﻔﺸﺖ

ﺭﺍﺯﻳﺮﺑﻐﻞ ﮔﺮﻓﺘﻰ؟

ﺷﻴﻌﻪ ﮔﻔﺖ : ﺁﺧﺮ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﺍﻡ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻭﻫﺎﺑﻲ ﻫﺎ

ﮐﻔﺶ ﻣﻰ ﺩﺯﺩﻳﺪﻧﺪ.

ﻭﻫﺎﺑﻴﻬﺎ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺎﺗﻌﺠﺐ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺩﺭﺯﻣﺎﻥ

ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻭﻫﺎﺑﻴﺘﻰ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﻔﺶ ﺑﺪﺯﺩﺩ.

ﺷﻴﻌﻪ ﮔﻔﺖ : ﭘﺲ ﻣﻨﺎﻇﺮﻩ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺳﺖ . ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻣﻰ ﮐﻨﻴﺪ ﮐﻪ

ﻣﺬﻫﺐ ﺷﻤﺎ ﺑﺪﻋﺖ ﺍﺳﺖ. یا علی

[ شنبه 9 خرداد 1394برچسب:شیعه,وهابی,جنگ,جبهه,مناظره, ] [ 11:28 ] [ پریا ]
[ ]

شهدای گمنام

سر کلاس بودیم استاد از دانشجویان پرسید :

این روزها شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میرن ایران...

به نظرتون کار خوبیه؟

کیا موافقن؟؟ کیا مخالف؟؟

اکثر دانشجوها مخالف بودن!!

بعضی ها می گفتند :کار ناپسندیه...نباید بیارن...

بعضی ها میگفتند: ولمون نمیکنن...گیر دادن به چهارتا استخون...ملت دیوونن!!

بعضی ها هم میگفتند:آدم یاد بدبختی هاش میفته!!

تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبر از برگه های امتحان جلسه قبل نبود...

همه ما سراغ برگه هایمان رو گرفتیم...ولی استاد جواب نمیداد...

یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت: استاد برگه هامون رو چیکار کردی؟ شما مسئول برگه های ما بودی!

استاد روی تخته کلاس نوشت :

 


ادامه مطلب
[ دو شنبه 4 خرداد 1394برچسب:شهدای گمنام,عشق,جنگ,شهید, ] [ 11:23 ] [ پریا ]
[ ]

عاشقی و غیرت

افسر عراقی تعریف می کرد:یه پسر بچه رو گرفتیم که ازش حرف بکشیم.

آوردنش سنگر من. خیلی کم سن و سال بود.

بهش گفتم: « مگه سن سربازی توی ایران هجده سال تمام نیست؟

سرش را تکان داد.

گفتم: « تو که هنوز هجده سالت نشده! »


ادامه مطلب
[ شنبه 18 مرداد 1393برچسب:عاشقی,غیرت,افسرعراقی,بچه,سرباز,جنگ,عشق وغیرت, ] [ 16:13 ] [ ابراهیم حسینی ]
[ ]

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 13 صفحه بعد