.

.

دریافت کد باکس رفتار ما با کلام الله

رفتار ما با کلام الله

مردی همسر و سه فرزندش را ترک کرد و در پی روزی خود و خانواده اش راهی سرزمینی دور شد..

فرزندانش اورا از صمیم قلب دوست داشتند و به او احترام میگذاشتند.

مدتی بعد،پدر نامه ی اولش را به آن ها فرستاد.

بچه ها آن را باز نکردند تا آنچه در آن بود بخوانند،بلکه یکی یکی آن را در دست گرفته و بوسیدند و گفتند:

"این نامه از طرف عزیزترین کس ماست."

سپس بدون اینکه پاکت را باز کنند،آن را در کیسه ی مخملی قرار دادند...

هرچند وقت یکبار نامه را از کیسه درآورده و غبار رویش را پاک کرده و دوباره درکیسه میگذاشتند..

و با هر نامه ای که پدرشان میفرستاد همین کار را میکردند.

سال ها گذشت،پدر بازگشت.ولی به جز یکی از پسرانش کسی باقی نمانده بود.

از او پرسید:مادرت کجاست؟

پسر گفت:سخت بیمار شد و چون پولی برای درمانش نداشتیم،حالش وخیم تر شد و مرد.

پدر گفت:چرا؟مگر نامه ی اولم را باز نکردید؟برایتان در پاکت نامه پول زیادی فرستاده بودم.

پسر گفت:نه

پدر پرسید:برادرت کجاست؟

.

.

.

ادامه


ادامه مطلب
[ یک شنبه 1 شهريور 1394برچسب:داستان,قرآن,رفتار, ] [ 18:21 ] [ 2khMale ShaHe PariOon ]
[ ]

ایه ای برای ابراهیم

 

کارنامه اش را که گرفت راه افتاد برود.برای چندمین بار.

همه آمده بودیم دم در,بابا قران کوچکش را باز کرد. صورتش سرخ شد.

احمدرضا را دوباره بغل کرد و بوسید. احمدرضا که رفت گفتیم چه آیه ای آمد؟

گفت:((ایه ای که ابراهیم پسرش را می برد قربانی.))مکث کرد, صورتش هنوز سرخ بود.

گفت:((این بار آخر است.))

آسمان مال اآنهاست

[ جمعه 4 شهريور 1393برچسب:کارنامه,شهدا,قربانی,قرآن,, ] [ 9:58 ] [ پریا ]
[ ]

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 13 صفحه بعد