.

.

دریافت کد باکس عشق پدری

عشق پدری

 

وارد داروخانه شدم و منتظر بودم تا نسخه ام رو تحویل دهند.

فردی وارد شد و با لهجه ای ساده و روستایی پرسید:

"کرم ضدّ سیمان دارین؟؟؟"

فروشنده که انگار موضوعی برای خنده پیدا کرده بود با لحنی تمسخرآمیز پرسید:

"کرم ضدّ سیمان؟بله که داریم.کرم ضدّ تیرآهن و آجر هم دارم حالا ایرانیشو میخوای یا خارجی؟امّا گفته باشم خارجیش گرونه ها"

مرد نگاهش را به دستانش دوخت و آنها را روبه صورت فروشنده گرفت و گفت:

"از وقتی کارگر ساختمون شدم دستام زبر شدن.نمیتونم صورت دخترمو ناز کنم.اگه خارجیش بهتره،خارجی بده."

.

.

.

عشق یعنی این

[ شنبه 16 خرداد 1394برچسب:عشق واقعی,پدر,دختر, ] [ 8:6 ] [ 2khMale ShaHe PariOon ]
[ ]

دختر و پسر

پسر جوون تو کتابخونه از دختره پرسید:"مزاحمتون نمیشم کنارتون بشینم؟"

دختره با صدای بلند داد زد:"نمیخوام ی شب رو باهات بگذرونم!!!"

تمام دانشجوها تو کتابخونه به پسر که خیلی خجالت زده شده بود نگاه می کردن.بعده چند دقیقه دختره

رفت پیش پسره و بهش گف:"من روانشناسی پژوهش میکنم و میدونم مردا به چیزی فکر میکنن ،فک

کنم شمارو خجالت زده کردم درسته؟

پسر داد زد:"200 تووووووومن برا یه شب!!!؟خیلی زیااااااده!"

و تموم دانشجوهام که تو کتابخونه بودن به دختر زل زدن

پسر به گوش دختر گف:"من حقوق میخونم و میدونم چطور شخص بیگناه رو گناهکار جلوه بدم!

[ 6 مرداد 1393برچسب:دختر,پسر,دانشجو, ] [ 23:57 ] [ ابراهیم حسینی ]
[ ]

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 13 صفحه بعد